پا پتی

زندگی،تکثیر ثروتی به نام محبت است.

پا پتی

زندگی،تکثیر ثروتی به نام محبت است.

ms.project

کارگاه مربوط به ms.project  رو چند روز پیش به پایان رسوندم،حدود یک هفته طول کشید.workshop بسیار عالیی بود،این نرم افزار یه برنامه کنترل و مدیریت پروژه است.و دونستنش برای کسانی که به نوعی با صنعت و پروژهای کوچک و بزرگ در ارتباط هستن ضروری به نظر میرسه البته معمولا بچه های رشته صنایع ، عمران و مدیریت در کار با این نرم افزار باید حرفه ای باشن.استاد این دوره هم یکی ازفارغ التحصیلان دانشگاه شریف بود،با اینکه خیلی جوان بود اما به کارش تسلط کامل داشت.من هم نفر اول کلاس بودم و با نمره 99 از 100 این دوره رو طی کردم.....(بالاتر نبود...؟ .... نفر بعدی....).

دوستانم پس فردا دارن میرن طبیعت گردی و مقصدشون هم دریاچه گهر در ارتفاعات شهرستان درود در استان لرستان هست،میگن که اولا از نظر زیبایی جای بسیار رویایی و باورنکردنیه ،دوما حدود 5 ساعت پیاده روی داره .تازه میگن حتی توریست های خارجی اونجا زیاد پیدا میشه....قرار بود منم باهاشون برم اما متاسفانه نشد که بشه.......

----------------------------------------------------------------

***جدیدترین اخبار (امروز )

 

*اسراییل درصدد حمله به ایران از گرجستان

*قاچاق کالا از امارات به کردستان

اصفهان...نیوزویک

طاعت ار دست نیاید گنهی باید کرد........................... در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

ما جاهایی رفتیم که هنوز برف بود اون هم توی مرداد ماه و دوستان من کلی از این موضوع تعجب کردن ولی برای من طبیعی بود چون بار اولم نبود که به چهارمحال وبختیاری سفر میکردم. آخه من هر سال تابستون به اتفاق خانواده به باغ خانوادگی مون در دل کوهستانهای زاگرس در چهارمحال و بختیاری سفر میکردم ،فقط امسال به خاطر مشغله کاری نتونستم برم که کلی هم از این بابت متاسف شدم .

خلاصه اینقدر از شبهای پر ستاره و زیبای کوهستان برای بچه ها تعریف کردم که همه به راهنمای تور گفتن مامیخوایم شب رو توی یکی از روستاهای اینجا بمونیم ،وصدای جیغ و داد بعضی از خانم ها در تایید این مسئله بلند شد ،اما راهنما پوز همه رو به خاک مالید و گفت به خاطر اینکه این موضوع از قبل برنامه ریزی نشده و طبعا امکانات کافی هم همراه مانیست این مسئله منتفیه و یکجانبه این پیشنهاد رو وتو کرد.من هم گفتم بابا اقتدار ،جذبه ، programmer (برنامه ریز ).

در سفر خانوادگی هر ساله ما به شهرکرد ،اصفهان هم حدود یکی دو هفته ای رو به خودش اختصاص میده ،به همین خاطر بازدید از اصفهان برای من تازگی نداشت اما جذابیت داشت .وخیلی هم لذت بخش بود.عالی قاپو ،نقش جهان ،باغ پرندگان و.... و در آخر شب هم برای صرف شام به سفره خانه سنتی معروف اصفهان رفتیم ،چلو کباب بختیاری(از نوع چرب و چیلی ) همراه با موسیقی زنده سنتی و کلی مخلفات زیبا و قد بلند در اطرافمون....!!!!

خلاصه این سفر کلی بهمون حال داد،جای شما خالی....

نکته کنکوری: توی سفر، انتخاب یه همسفر پایه و با حال در میزان خوش گذشتگی و حال کردن تاثیر فراوان دارد.

----------------------------------------------------

نیوزویک

هفته پیش ژورنال نیوزویک مقاله ای در مورد " مهاجرت شدید و بی سابقه متخصصین و قشر تحصیل کرده ایرانی به خارج از ایران منتشر کرده بود....و دلایل خاص خودش رو نوشته بود از جمله عدم شایسته سالاری و....."

که بهتره کاغذ بازی ،عدم توجه به قشر متخصص جامعه ، عزل ونصب گروهی وباندی برخی از مدیران و...را هم اضافه کنیم.

چند روز پیش BBC گزارشی به مناسبت" یکصد سالگی نفت در ایران پخش کرد و گفت با اینکه 40 سال بیشتر از کشف نفت در نروژ نمیگذره اما شرکت بزرگ و بین المللی مانند استات اویل در اونجا شکل گرفته اما امسال در یکصدمین سال کشف نفت در ایران هنوز هیچ شرکت بزرگ و بین المللی در این حد بوجود نیامده...البته این شبکه علت این موضوع رو در اقتصاد بیمار ودولتی ایران عنوان کرده وگفته که اقتصاد ایران اجازه پیشرفت تا این سطح رو به شرکتهای خصوصی نمیده...."

البته فکر میکنم بی انصافی باشه اگه موضوع تحریم ها  که یه مسئله اساسی هست رو نادیده بگیریم....

نقل قول این مطالب به معنی تایید همه اونها نیست....

تا بعد......

شهرکرد- اصفهان ۱

چند روزی میشه که از سفر شهرکرد – اصفهان برگشتم،سفر بسیار،بسیار عالی و جالبی بود، خیلی خوش گذشت،هوا هم که معرکه بود .حول وحوش 30 نفری بودیم که همه مون هم دوست و همکار بودیم .اینقدر توی این سفر خندیدیم که حد و حساب نداشت بطوریکه گاهی دل درد میگرفتم.....کلی هم فیلم و عکس گرفتیم....

شهرکرد یا بهتره بگم استان چهار محال و بختیاری طبیعت بسیار بکر و زیبایی داره ،ما تونستیم توی این مدت جاهای زیادی بریم مثل :پیر غار ،تونل یا آبشار کوهرنگ، آبشار زیبای شیخ علیخان ،پل زمانخان ،تالاب چغاخور ،شهر بلداجی (که گزش خیلی معروفه حتی مدیر تور با یکی از کارگاههای تولید گز هماهنگ کرده بود تا ما از اونجا بازدید کنیم ) و چشمه دیمه ، قلعه و موزه چالشتر ،سامان و....

اکثریت ساکنان این استان رو ایل یا قوم بختیاری تشکیل میده ،ایلی که به روایت اسناد موجود در موزه وکتابهای تاریخی مهمترین نقش رو در جنبش مشروطه و فتح تهران داشته اما به دلایلی این موضوع مسکوت گذاشته شده ،و به نوعی انحرافات فاحشی در تاریخ مشروطه ایجاد شد....

بازارها اینجا خیلی زود تعطیل میشه توی شهرکرد بازارها معمولا در تابستون که خیلی هم توریست میاد تا ساعت 9.30 بیشتر باز نیستن ،در زمستان که گاهی یکی دو متر برف میاد تا ساعت 6 یا 7 شب بیشتر کار نمیکنن....

مدیر تور گردشگری ما قبلا هماهنگی های لازم رو برای بازدید از جاهای مختلف انجام داده بود ،شاید به همین خاطر بود که هرجا میرفتیم همه کارها طبق برنامه بود وکلی هم ما رو هم تحویل میگرفتن..... البته شرکت ما بابت هر کدوم از ما حدود هشتصدهزار تومان به شرکت برگزار کننده تور برای شش روز پرداخته بود.

ادامه دارد......

آموزش لهجه اصفهانی در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

پیش بینی......

 

مبعث پیامبر رحمت و محبت،محمد مصطفی (ص) مبارک باد.

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهری دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.
اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است.بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند وعلت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.
آنها به استاد گفتند: ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم ؟..... استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.
چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....
آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....
سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:
کدام لاستیک پنچر شده بود....؟!!!

درک مطلب :

قبل از دروغ گفتن با چه کسی باید هماهنگی کرد؟

1)با خودمان     2) فیدل کاسترو (انقلاب 1972 کوبا )   3) با طرف مقابل    4)با افراد ذینفع

------------------------------------------------------------

پیش بینی....

یه قطعه از راکتور ما به شدت آسیب دیده ،همون طوری که من توی پست " آثار تحریم" ( دو پست قبل )این موضوع رو پیش بینی کرده بودم... البته فکر نمیکردیم قطعات چینی دیگه اینقدر زود خراب بشن...ما احتمال یک یا دو ماه آینده رو میدادیم..

مقامات هم دارن بشدت فشار وارد میکنن که نباید خللی در کار شما پیش بیاد و مشکل باید هر چه زودتر حل بشه...!!

انگار ما قصد دیگه ای داریم...!!! توسط مدیران اینجا به اونها اطلاع داده شده که ما " spare part "نداریم و باید دوباره دست به دامن دلال ها و شرکتهای واسطه بشیم....

تا اینکه دو،سه روز پیش یه آقایی با کت و شلوار (لازم به ذکره که توی این گرما خر تب میکنه...!!!) ویه کراوات بلند،وکلی هم تلاش میکرد که باکلاس جلوه کنه، اما تلاشش کاملا بیهوده بود...!!! اومد اینجا و داشت از راکتور بازدید میکرد تا قطعه مذکور رو ازنزدیک ببینه ...ما هم داشتیم از کنجکاوی میمردیم که این یارو کیه؟ تا اینکه کاشف به عمل اومد که یارو دلاله....بعد در حالی که عینهو شتر مرغ شرشر عرق میریخت اومد توی مرکز کنترل و شروع کرد با رییسا گفتگو کردن....و بعد از چند دقیقه هم بلند شدو رفت...

قراره توی یکی،دو هفته آینده یه سفر تفریحی به شهرکرد داشته باشم،انشاالله اگه رفتم گزارش سفر رو خواهم نوشت.

درک مطلب :

اسم رییس ما چیه؟!!!!!

1) محمد   2) مملی(mamali )   3) هوگو چاوز  4) رضا

جایزه : یک ربع سکه بهار آزادی...!!!!

تا بعد......

 

اعتراف نامه

 

احساس میکنم حرف تازه ای برای گفتن ندارم،شاید دارم  دچار روزمره گی میشم،اتفاقی که همیشه ازش متنفر بوده و هستم....

علل زیادی در ایجاد انگیزه برای ساخت این وبلاگ موثر بود (چقدر ادبی وکارشناسانه گفتم....!!! ) از جمله اینکه جایی به دور از اسم و فامیلم هر چیزی که دوست دارم بگم،از علایقم، کارم،اهدافم، سفرهام، تجربیاتم و حتی گاهی وقتی ناراحتم ،جایی برای تخلیه روانی و خیلی چیزای دیگه....

و اینکه تنوع رو هم به نوع دیگری توی زندگیم تجربه کنم و همینطور نظراتم نقد بشه...به خیلی از این اهدافم یا رسیدم یا اینکه نزدیک شدم.البته در این بین دوستان بسیار خوبی هم پیدا کردم آدمهایی با افکار و زندگیه متفاوت...البته با صاحبان وبلاگهای "خاطرات روزانه " و "نشانی"از قبل آشنایی نزدیک وقرابت داشتم.اما مانی نویسنده"شب نوشته های یک ذهن بیمار"،که خاطرات یه دانشجو در غربت وتلاش اون برای مفید و موثر بودن وهمینطور ماجراهای عشقی اون که من هر بار با خوندن اونها احساس خوبی پیدا میکردم...و گاهی اوقات تنه زدن سنت و مدرنیته در افکارش.... "ماهی نامه" که ماجراهای یه دانشجوی ترم آخری که خیلی هم شیطون و فضوله ومثل...کیف میکنه از اینکه دیگران رو اذیت کنه وخیلی هم شاد و اکتیوه...!!! و وبلاگ" آسمون خاکستری "که پر از احساس شاعرانه و شعرهای زیباست. وبلاگ"فازمتر" هم روز نوشت های یه دانش آموز گرافیک سال آخریه....که از خاطراتش با سوسکها مینویسه و اتفاقا از سوسک هم خیلی میترسه...و ظاهرا مارمولک هم تا حالا ندیده وگرنه ماجراهای قشنگ تر و خنده دارتری ازش میخوندیم...!!!اینکه تاره گی ها کاراموز شده داره آجرهای زندگیه حال و آینده اش رو یکی،یکی روی هم میذاره....وخیلی های دیگه که آشنایی با زندگی های متفاوت برام خیلی جالب وآموزنده بود.

البته من اینها رو ننوشتم که بخوام اینجوری خداحافظی کرده باشم یا اینکه در اینجا رو تخته کنم...خیالتون راحت باشه ،حالا ،حالاها از شر من راحت نمیشین...!!!! مطلب نداشتم گفتم یه چیزی نوشته باشم   (این جمله آخر رو شوخی کردم.....)

قرار بود اینجا کسی منو نشناسه همین یکی دو هفته پیش بود که دیدم یکی از دوستام زنگ زد گفت راجع به من هم بنویس نامرد...!!! من هم گفتم کجا ؟ گفت توی وبلاگت دیگه...گفتم تو از کجا میدونی؟ گفت بابا من آخرین نفر توی شرکتم که فهمیده ،همه میدونن از رییسا گرفته تا نظافتچی ها ...گفتم چند وقته؟ گفت خیلی وقته .....خیلی ناراحت شدم...گفتم من از بعضی ها تعریف کردم به بعضیا هم متلک انداختم،نکنه به حساب پاچه خواری بذارن....(هر چند که خیلی هم بدم نیومد...!!!) پس بگو اینهمه پاداش های نقدی واسه چی بود.... منو بگو که فکر کردم کارم درسته...!!!!! شده بودم عینهو شخصیت اصلی فیلم "ترومن " که همه مردم از همه کاراش خبر داشتن به جزء خودش که فکر میکرد کسی خبر نداره.....

در حال حاضر کشف کردم که خوانندگان این خاطرات خصوصی تعداد زیادی از همکارام...تمامی خانواده و فک و فامیلم و تمام دوستان دوران زندگیم...!!!! به به ،به به ... به سلامتی انشاالله.....

تا بعد................