پا پتی

زندگی،تکثیر ثروتی به نام محبت است.

پا پتی

زندگی،تکثیر ثروتی به نام محبت است.

عاشورا

حسین (ع ) بیشتر از آب تشنه لبیک بود افسوس که بجای افکارش، زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند... ( دکتر علی شریعتی )

دوست داشتم که تاسوعا و عاشورا رو خونه باشم اما باز هم مثل همیشه به خاطر کارم نتونستم برم شهرستان ....  این روزها عکسها و مطالب مختلفی از مراسم قمه زنی و موارد مشابه بدستم میرسه که از دیدنش واقعا ناراحت میشم ، چون این جور کارها ی خرافی تاثیری بجز تخریب ندارن... از جمله توی وبلاگ  (من هم هستم   ) مطلب مستند و جالبی در مورد حاجت گرفتن مردم  از یه دیوار سیمانی نوشته شده بود !!!! که واقعا تاسف خوردم از اینکه اینهمه آدم احمق و نادان توی این جامعه وجود داره و با کارهاشون باعث میشن که  تیشه به ریشه  شیعه بزن ...

مشتی بت پرست نادان.....

 و خیلیا هم از اینجور حرکات علیه خودمون سوء استفاده میکنن ، چرا که هیچ عقل سلیمی قادر به توجیه و دفاع از مواردی از این دست نیست.

 و از این دوست خوبم هم بخاطر انتشار این مطلب تشکر میکنم چون باعث روشنگری میشه....

چرا ما بجای تشریح صحنه کربلا به تشریح افکار حسین نمیپردازیم؟ این موضوع فقط شائبه استفاده ابزاری از دین رو تقویت میکنه...... 

مهاتما گاندی پیشوای بزرگ هندوستان در مورد امام حسین (ع ) میفرماید: 

( من زندگی امام حسین شیعیان و مبارزات او ار در کربلا مطالعه کرده ام اگر مردم هندوستان بخواهند به آزادی و استقلال دست پیدا کنند باید از حسین الگو بگیرند )

آیا واقعا بزرگترین درد حسین بی آبی بود ؟

اللهم عجل لولیک الفرج

 

هفته پژوهش

 

هفته پیش در دانشگاه یه کنفرانس برگزار کردم.فکر نمی کردم که این همه مورد توجه واقع بشه ،هر چند که یه سالن کوچیک در کنار نمایشگاه هفته پژوهش به برگزاری کنفرانس ها و ورک شاپ ها اختصاص داشت اما افراد علاقمند در کنفرانس های مورد نظر خودشون شرکت میکردن ،خلاصه نوبت به من رسید و به من گفتن که 45 دقیقه بیشتر فرصت ندارم و بعد از من هم چون آخر وقت بود نمایشگاه تعطیل میشد.من هم طبق معمول لپ تاپم رو روشن کردم و به ویدئو پروژکتور وصل کردم برای نمایش پاور پوینتی که آماده کرده بودم ،شروع به سخنرانی کردم ، موضوعی رو که ارایه میکردم برای همه جالب بود و به دقت گوش میکردن... وسطای برنامه بود که سالن بطور کامل پر شد  و به اندازه افراد نشسته ،هم سر پا ایستاده بودن و گوش میکردن... برای من خیلی جالب و امیدوار کننده بود ، احساس کردم که تلاشم برای آماده کردن مطالب  هدر نرفته....و من هم که از این همه شوق حضار برای شنیدن به وجد اومده بودم با شور و هیجان به صحبت هام ادامه دادم و با اینکه هوا سرد بود اما کلی عرق میکردم البته آخرای برنامه چند بار به من برای جمع بندی و تمام کردن صحبت هام از طرف گروه اجرایی تذکر داده شد اما با 5 دقیقه تاخیر تمام شد  و من هم از همه برای اینکه وقت گذاشتن برای این برنامه تشکر کردم که با تشویق حضار مواجه شدم ، و خیلی از حضار هم پیش من اومدن و کلی از من تشکر کردن و میپرسیدن که استاد کدوم دانشکده هستم و بعضی ها هم میگفتن چه استاد جوونی ..!!!! که من هم در پاسخ با خنده گفتم که استاد نیستم ....و بعضی ها هم ایمیلم رو برای پرسیدن سئوالات تخصصی خواستن که در اختیارشون قرار دادم.

بعد از چند روز ، بعضی از دوستانم رو که توی اون کنفرانس شرکت کرده بودن دیدم ، راجع به کیفیت ارایه  پرسیدم که اونو خوب  توصیف کردن و میگفتن شلوغ ترین ورک شاپی که توی هفته پژوهش برگزار شده بود ورک شاپ تو بود ، که خیلی استقبال شد..... ( ای جوووووون ..... !!!!!! ).

راستی هر چند که دیر شده اما یلداتون هم پسا پس مبارک..!!! شب یلدا رو هم ما در خوابگاه ( توی اتاق سیامک اینا  )  با دوستان دور هم بودیم و کلی خوش  گذشت و دوستان هم از خودشان حرکات موزون دروکردن  !!!! .( اشتباه نشود به سبک برنامه " صبح آمد " اجرا شد !!! )  ما هم  در صدر مجلس همانند پادشاهان بر اریکه قدرت تکیه زده ، تماشاگر ورزش دوستان بودیم و لذت میبردیم  و گهگاهی هم به آنها کیسه ای زر میدادیم...!!! ( منظور همان چیپس خودمان است ).

از تمام دوستانی که با هر نوع وسیله ارتباطی  (مانند : دود . کبوتر. ایما و اشاره . ایمیل و...) تولدم را تبریک گفتند نهایت  تشکر و سپاس را مینمایم امید است که در تولدهایتان جبران نمایم ( در اینجا جو ، ادبی حرف زدن منو گرفته  ).

درود و دو صد بدرود !!!!!