پا پتی

زندگی،تکثیر ثروتی به نام محبت است.

پا پتی

زندگی،تکثیر ثروتی به نام محبت است.

مهاجرت


الان ساعت 1:30 نیمه شبه و من بیدارم، داشتم ایبوک تخصصی میخوندم بعدش هم گفتم بذار حالا که یه فرصتی پیش اومد ، یه  آپ دیتی هم بکنیم آخه مثلا ما یه وبلاگی هم داریم هاااا نمیدونم چرا وقتی تصمیم میگیرم که این دفعه ،دیگه هفته ای یه بار آپ کنم ، باز هم نمیشه و کلی کار هوار میشه سرم ، حالا کافیه اراده نکنم و حس آپ کردن نداشته باشم ،اینقد وقت خالی پیدا میشه که از بیکاری سر درد بگیرم... این روزا احساس کم خوابی دارم، شدید... دو تا از دوستان چند روز پیش به آمریکا مهاجرت کردن... موفق شدن از دانشگاه تگزاس بورس بگیرن و با خوشحالی زایدالوصف و چشمانی اشکبار رفتن .... خوش به حالشون....

هفته گذشته داشتم با پدر دوستم که اتفاقا همشهری ما هم هست و حدود 18 ساله که اتریش زندگی میکنه صحبت میکردم ، اون میگفت خوش به حالتون که توی کشور خودت جا افتادی و داری زندگی میکنی و کنار خونوادت هستی و از این حرفا... و کلی از محاسن زندگی در ایران حرف میزد!! من در پایان صحبت هاش یه سوال ازش پرسیدم ، و گفتم تو که اینقد تعریف اینجا رو میدی، حاضری برگردی و تو ایران زندگی کنی؟ جواب جالبی داد.. گفت  نه...!!!! گفتم چرا ؟ گفت آخه من به شرایط و نظم و انضباط اجتماعی و قوانین اینجا عادت کردم....!!!! من هم گفتم فکر نمی کنید، حرفایی که زدین بیشتر شعاری بود و از روی حس ناسیونالیستی شما ؟ اون هم گفت چرا ولی خوب زندگی در ایران مزایای زیادی داره ... از حرفاش فهمیدم که از اوضاع اجتماعی و فرهنگی و .... ایران فاصله زیادی گرفته . بنابراین ترجیح دادم که باهاش خداحافظی کنم.

 دوست دارم که خیلی بیشتر از این واسه خودم و کشورم مفید باشم... امیدوارم روزی برسه که بتونم از حداکثر توانم استفاده کنم.... فکر میکنم که فقط درس خوندن و مطالعه و افزایش دانشه که میتونه منو به این هدفم نزدیک کنه.....

------------------------------------------------------------

بچه های انجمن علمی دانشگاه دیروز بهم گفتن که خودتو واسه ارایه یه مقاله در هفته پژوهش امسال آماده کن ، که امسال هم مثل پارسال فقط من و دو نفر از دوستان از طرف انجمن باید مقاله بدیم... حدود 20 روز بیشتر نمونده و من هنوز هیچ کاری نکردم.....

شیراز

 

به به عجب هوای توپی.... من الان خونه ی یکی از بستگان در شیراز هستم البته خودشون در مسافرت هستن!!!!... حدود چهار پنج روزی هست که با یکی از دوستام اینجا اومدم .. هواش که معرکه است... مردم بسیار مهربون و خونگرمی داره .البته من چون چند تا  دوست شیرازی دارم ،تقریبا تا حدودی با اخلاقیاتشون آشنا هستم... اینجا می خوان یه نفر رو خطاب قرار بدن میگن " عامو " یا " کاکو ".... لهجه قشنگی دارن...

خیلی جاها رو رفتیم ،هر چند که من بار دومه که میام شیراز... روز اول پس از استراحت رفتیم خیابون ملاصدرا که جای با کلاس اینجا محسوب میشه وکلی قدم زدیم و لباس مارک خریدم ، بعدش هم خسته و کوفته برگشتیم خونه.... روز دوم هم که ساعت حدود 7 صبح رفتیم تخت جمشید یا به عبارتی پرسپولیس. عجب عظمت و شکوهی.... وقتی که داشتیم از دروازه ملل عبور میکردیم غرور سراسر وجودم رو فرا گرفت پس از حدود 4 ساعت گشت و گذار و آشنایی با چند تا توریست خارجی  و کلی عکس گرفتن با دلی غمگین برگشتیم شیراز.... ولی نکته جالب توجه حضور بسیار گسترده توریستای خارجی بودشاید نزدیک به ده ها گروه 30 یا 40 نفره رو ما توی این چند ساعت دیدیم.... باقی سفرنامه هم واسه پستای بعدی...

بچه و عید فطر


      




امروز را برای ابراز احساسات به عزیزانت غنیمت بشمار،شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد.

عید فطر مبارک.....

امروز اونقدر بارون زد که حد و حساب نداشت... اولین بارون پاییزی.... چه حالی داشت،من که کلی حال کردم...الان در تعطیلات بسر میبریم ،تا دوشنبه یا سه شنبه هستیم خدمت دوستان، بعدش باید برگردم و با همین دستام چرخ های اقتصاد و تولید و .... این مملکت رو بگردونم ....!!!!   هر چند که نیاز به روغن کاری داره چون کمی سفت شدن و درست و حسابی نمی چرخن.  

دوستانم به من پیشنهاد سفر به شیراز رو دادن ،شاید پذیرفتم و رفتم البته من قبلا یکی دو باری به شیراز و تخت جمشید رفتم همینطور حافظیه و سعدیه و ....

-------------------------------------------------------------------

بچه ی آینده من...!!!

امروز به یه سایتی سر زدم که میتونستی ببینی که بچه آینده شما چه شکلیه..!!!؟؟؟ باور کن راست میگم... منم رفتم توش ازم خواسته بود که عکس خودمو آپلود کنم که این کارو کردم بعدش گفت عکس همسرت یا کسی که شبیه به اون خواهد بود!!! رو آپلود کن ، بعدش یه قاب عکس انتخاب کن و در نهایت هم میگه الان زوده ، برو 9 ماهه دیگه بیا.. چه خبرته.. مگه زود پزه..!!! و بعد از همه اینا که کلی سر کارت گذاشت یه عکس بهت میده... تلفیقی از خودت و همسرت....!!! خیلی جالب بود . آهان میگه پسر میخوای یا دختر؟ که من یه پسر کاکل زری انتخاب کردم... چقده ناز شده بود پدر سوخته ... الهی قربونش برم!!! (لطفا مسخرم نکنین.. احساسات پدرانه بود..!!! )

بد نیست که شما هم یه سری بزنین.. آدرسش اینه :

http://www.makemebabies.com





نامه و استاد


"فراموش نکن قطاری که از ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد ولی راه به جایی نخواهد برد...."

امروز سری به صندوقچه خاطراتم زدم ، از جغجغه تا دستبند سبز توش پیدا میشه...!!!! یاد نامه نوشتن های کودکی خودم به برادرم که توی یه شهر دور درس می خوند افتادم ، توش نوشته بودم :

"سلام ....

حالت خوبه ، چه خبر ؟ لطفا یه هواپیما برام بیار...!!!!!  خدافظ "

کاملا خلاصه و گویا...!!! یادش بخیر ، این دوره و زمونه که خبری از نامه و این حرفا نیست ، ایمیل و sms و گاهی هم بی خبری.... اما این دوره زمونه مسئله ارتباطات خیلی کمرنگ شده و هر کسی نهایتا با اعضای درجه یک خانوادش در ارتباطه و چیزی به نام فامیل و این حرفا عملا به فراموشی سپرده شده.

--------------------------------------------------------------------------------

توی این مدت لود کارگاه های آموزشی من خیلی زیاد بود به طوریکه تو این بیست روز اخیر 3 تا دوره رو پشت سر گذاشتم بجز یک مدرس بقیه اساتید خوبی بودن ، این مدرسی که میگم یه خانم جوان بود و به قول خودش نخبه و تحلیلگر و میگفت که من توی کارشناسی  و کارشناسی ارشد شاگرد اول بودم ...!!! ولی واقعیتش اینه که اصلا روش تدریس و فن بیان نداشت و نمیتونست مطالب رو خوب منتقل کنه چرا که هیچ تجربه ای در زمینه کاری خودش نداشت و به همین خاطر نمی تونست به صورت کاربردی مطالب رو بگه و فقط به مباحث تئوری می پرداخت ، به طوریکه من پس از روز اول تمایلی به ادامه کلاس نداشتم و قصد انصراف داشتم که به اصرار آموزش شرکت، ادامه دادم ولی در فرم ارزشیابی اساتید که ما باید تکمیل کنیم سطح کلاس رو بسیار پائین ارزیابی کردم (اتفاقا نظر سایر دوستان هم همین بود).

در عوض دوره" اصول و فنون رهبری کنفرانس ها" که اتفاقا مدرس اون هم یه خانم  جوان بود ، ولی تسلط به کار ، روابط عمومی خوب ، کاربردی کردن مطالب و همین طور استفاده از تجربیات سایر دوستان از جمله مواردی بود که اون رو از استاد قبلی متمایز میکرد.


skype

چقدر روزها زود میگذره.....  برای اینکه من به کارام نمیرسم و همیشه وقت کم میارم !!!  دوست دارم یه مسافرت برم اما فعلا نمیشه... یه برنامه برای مسافرت طولانی به یه جای خیلی خوب داشتم  اما به خاطر شیوع بیماری آنفولانزای خوکی فعلا کنسل شده....

کتاب دارالمجانین تمام شده و تقریبا یک هفته است که کتاب جدیدی رو شرع کردم.

---------------------------------------------------------------------------

نرم افزار skype 4  رو نصب کردم که یه برنامه مثل یاهو مسنجره با این تفاوت که صدا واضح تر و با کیفیت تر و تصویر هم کاملا روان هست بدون اینکه فریم،فریم باشه و امکانات بسیار زیاد دیگه ای از جمله اینکه شما می تونید دسکتاپ کامپیوترخودتون رو (مثلا برای آموزش) با دوست یا دوستانتون share  کنید، که به ارتباط بهتر با دوستان ونزدیکانتون در اقصی نقاط دنیا کمک میکنه. 

تا بعد.....